loading...

آئین مستان

متن اشعار ولادت امام علی,امام علی,ولادت امام علی,اشعار ولادت امام علی,شعر ولادت امام علی,متن اشعار ولادت,متن اشعار,اشعار ولادت,شعر ولادت,آموزش مداحی,کتاب مداحی,آئین مستان,آیین مستان,مرجع اشعار و ادعیه

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2236 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1750 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6712 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3822 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 620 زمان : نظرات (0)

 

خانه ی شیر خدا امشب پر از نور خداست 

البشاره لیله ی میلاد مصباح الهداست 

بر سر دوش نبی، شمس ولایت جلوه گر 

پیش روی فاطمه، مرآتِ حسنِ ابتداست 

فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال 

هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست 

چشم ثارالله یان روشن به میلاد حسین 

کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست 

گام گامِ مقدمش، رشک گلستان بهشت 

عضو عضوِ پیکرش، اوراق صنع کبریاست

این همان مصباح دست غیب رب العالمین 

این همان قرآن روی قلب ختم الانبیاست 

چشم نه، لب نه، جبین نه، حنجر و رخسار نه 

پای تا سر غرق در گلبوسه‌های مرتضاست 

با وجود آنکه نَبوَد رحمت حق را حدود 

این نمای رحمت بی حدِّ ذات کبریاست 

سبط احمد، نجل حیدر، آرزوی فاطمه 

خون قرآن، اصل ایمان، قلب دین، روح دعاست 

قطره‌ای از بحر لطفش چشمه ی آب حیات 

ذره‌ای از خاک کویش درد عالم را دواست 

وصف او باید کسی گوید که قرآن آورد 

مدح او باید کسی گوید که او را خونبهاست

هر چه می‌بینم جمالش را، نبی پا تا به سر 

هرچه می‌خوانم ثنایش را،علی سرتا به پاست 

هر سری تقدیم جانان گشت، خاک پای او 

هر دلی جای خدا گردد، بر او صحن و سراست 

هر چه از او خواست ذات پاک حق تقدیم کرد 

درعوض او ازخدای خویش بگرفت آنچه خواست 

من نمی‌گویم، نمی‌گویم، خدا باشد حسین 

لیک گویم گر خدایی از خدا خواهد، رواست 

خواهر مظلومه ی او مادر آزادگی است 

تا قیامت بر همه آزاد مردان مقتداست 

اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خلق 
دختری دارد که دست بسته‌اش مشکل گشاست

مادری دارد که در قرآن، خدا مدّاح اوست 

مدح او تطهیر و قدر وفجرو نور و«اهل‌أتی»ست 

قامتی دارد، قیامت گوشه‌ای از سایه‌اش 

صورتی دارد که در چشم محمد دلرباست 

بازویی دارد چو بازوی امیرالمؤمنین 

هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست 

روز محشر ذکر کل انبیا یا فاطمه است 

فاطمه گوید خداوندا حسین من کجاست؟ 

او بُوَد فُلک نجات و لنگرش دخت علی 

این نباشد کفر اگر گویم خدایش ناخداست 

شهریار کشور دل‌ها «حسین بن علی» 

زاده ی ام‌البنین فرمانده ی کل قواست 

آنچه در عالم گنه کار است در روز جزا 

گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست 

گر چه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست 

هر شب او واقعه، هر روز او روز جزاست 

اینکه خندانیم و گریانیم در میلاد او 

می‌کند ثابت، گِل ما از زمین کربلاست 

آنکه سر سازد نثار دوست، از عالم سر است 

کشته ی محبوب را گر کشته پنداری خطاست 

مرگ در بستر بوَد بر عاشق صادق حرام 

این معما را کسی داند که با ما آشناست 

شور ما شور شهادت، شوق ما شوق وصال 

زخم ما یاری رحمت، خون ما آب بقاست

من ز خون دل نوشتم بر جبین آسمان 

هر که فانی در ره حق نیست، پایانش فناست 

قبر: کعبه، رکن: مقتل، تربت عشاق: حِجر 

مضجع من «مروه» و ایوان عباسم «صفا»ست 

گو یکی گردند خلقت از برای قتل من 

قامتم تنها برای خالق یکتا دوتاست 

آب را بر روی ما بسته نمی‌داند عدو 

حنجر ما تشنه ی آب دم تیغ بلاست 

وصل جانان از دم شمشیر می‌آید به دست 

این همان معنای رمز «البلاءُ لِلولا»ست 

"میثم" این مصراع را با خط خون باید نوشت 

رأس ما از تن جدا شد، دوست کی از ما جداست؟

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 654 زمان : نظرات (0)

 

هستی امشب تا سحر اختر شماری می کند

خواب هم در دیده ها شب زنده داری می کند

باد اعجاز نسیم نو بهاری میکند

خاک را از اشک خود مشک تتاری میکند

چاه زمزم اشک شوق از دیده جاری میکند

کعبه چشمش در ره است و بیقراری میکند

چشم بگشوده که صاحب خانه آید در حرم

باغبان روح با ریحانه آید در حرم

ای ملائک گل برافشانید بام کعبه را

بیشتر گیرید امشب احترام کعبه را

با وضو باید به لب آرید نام کعبه را

بشنود از چار رکن امشب پیام کعبه را

هم پیام کعبه هم ذکر سلام کعبه را

مام کعبه آورد با خود امام کعبه را

ای حرم آماده شو تا میهمان داری کنی

میهمان خویش را در موج غم یاری کنی

ای حرم آغوش خود بگشا که جانانت رسید

میهمان نه میزبان میهمانانت رسید

پایداری کن که رکن چار ارکانت رسید

شب بجای ماه خورشید فروزانت رسید

مظهر حسن خدای حی منانت رسید

پیکر بی روح بودی تاکنون ، جانت رسید

بازکن در بازکن در حیدر آمد سوی تو

شیر حق جان نبی با مادر آمد سوی تو

فاطمه دعوت شده از سوی دادار حرم

چشم حق بین دوخت از هر سو به دیدار حرم

تافت خورشید وجودش در شب تار حر م

چون حجر بگذاشت روی خود به دیوار حرم

هم حرم شد یار اوهم گشت او یار حرم

با قدوم حضرتش افزود مقدار حرم

او صدف بود و ولی الله اعظم گوهرش

کعبه میگردید چونپروانه بر گرد سرش

ناگهان انداخت گل از درد زادن روی او

ریخت چون گوهر عرق از طلعت نیکوی او

شد کمان از درد ، سر و قامت دلجوی او

بی خبر از حال او هم قوم او هم شوی او

او بسوی کعبه چشم آفرینش سوی او

با خدا گرم سخن لعل لب حق گوی او

کی خدا امشب تو از درد درونم آگهی

بسته راه از چار سو بر من تو خود بگشا رهی

ای پناه بی پناهان ای خدای جلیل

ای که ره گم کردگان راهم چراغی هم دلیل

ای تو خود معبود بیت و بانی

بسته ام بر لطف تو از رشته جانم دخیل

تو خداوند جلیل استی و منعبد ذلیل

بارغم بر روی دوشم گشته چون کوهی ثقیل

یاریم فرما که مهمان تو در این خانه ام

باز کن راهی بسویت بر من و دردانه ام

کعبه امشب رکن دین را در بغل بگرفته ای

مرشد روح الامین را دربغل بگرفته ای

اصل قرآن مبین را در بغلبگرفته ای

جان ختم المرسلین را در بغل بگرفته ای

هستی هست آفرین رادر بغل بگرفته ای

شیر حق حبل المتین را در بغل بگرفته ای

قبله دل کعبه اهل یقین است این پسر

منجی عالم امیرالمومنین است این پسر

این همان دست خدا جان محمد حیدر است

این همان آئینه حسن خدای داور است

این همان شیرخدا شمشیر فتح خبیر است

این علی یعنی تمام هستی پیغمبر است

این ز وصف و مدح عقل و درک ما بالاتر است

باطن است و ظاهر است و این ها همه آخر است

این مقام و زمزم و حجر و حجر سعی و صفاست

پیشوای مسلمین و جانشین مصطفی است

در کنار بیت جانش با دعا دمساز شد

ناگهان پیدا زرب البیت این اعجاز است

دامن دیوار چون چاک گریبان باز شد

روح کعبه بر فراز کعبه در پرواز شد

بر فلک از خشت خشت کعبه این آواز شد

کین بنا ز آغاز بر فرزند تو آغاز شد

ای حجر عاشق صفا طالب ، حرم پروانه ات

ادخلی یا فاطمه بگذار پا در خانه ات

تا نهان در کعبه شد آن سر سارار قدم

کعبه بیش از پیش شد با مقدم او محترم

باز دیوار حرم از امر حق آمد بهم

دیگر اینجا کس نمیداند چه شد حتی حرم

فاطمه بود و علی بود و خدای ذوالکرم

کارناید از کلام و صفحه و دست و قلم

عقل مجنون و قلم عاجز زبان گنگ است و لال

کس نمیداند چه شد جز ذات پاک ذوالجلال

کس نمیداند چه شد جز ذات دادار علی

کعبه میگردد گرد شمع رخسار علی

از حرم برعرش میتابد انوار علی

آفرینش داشت در سر شوق دیدار علی

شد خدا در خانه خود میهماندار علی

بود ذکر حق بر لب های گهر بار علی

سنگ های کعبه می گفتند با صوت جلی

یا علی و یا علی و یا علی و یا علی

ای حرم را قبله ای ارواح را جان یا علی

ای گدای سائلت فردوس و رضوان یا علی

ای خدا را در شب میلاد مهمان یا علی

ای به روی دست احمد خوانده قرآن یا علی

کیستی تو پاکتر از جان پاکان یا علی

کیستم من (میثم) آلوده دامان یا علی

هر که هستم خاک درگاه محبان توام

تو امام و رهبر من ، من ثنا خوان توم

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 549 زمان : نظرات (0)

 

عطر نفس باد صبا باد مبارک

خرم شدن ارض و سما باد مبارک

انوار اللهی به فضا باد مبارک

دیدار خداوند به ما باد مبارک

ای اهل ولا عید شما باد مبارک

میلاد علی شیر خدا باد مبارک

امروز چرا کعبه سر از پا نشناسد

مبهوت خدا گشته و خود را نشناسد

ای حو ر و ملک دور حرم را ، هله گیرید

 آرام و قرار از دل هر قافله گیرید

در طوف حرم راه به هر سلسله گیرید

از حی تبارک و تعالی صله گیرید

تا چند در اطراف حرم هلهله گیرید

از فاطمه بنت اسد فاصله گیرید

پیشانی طاعت همه بر خاک گذارید

از شوق چو دیوار حرم خنده برآرید

خورشید فروزنده چراغ شب تار است

 یا ماه سما سوی زمین راهسپار است

آغوش حرم منتظر مقدم یار است  

 او را چه قرار است که بی صبری و قرار است

زمزم همه در زمزمه وصف تنگار است

 یا آیینه آب روان آینه دار است

مهمان خدا آمده با گنج نهانی

آغوش زهم بازکن ای رکن یمانی

پاکیزه زنی سوی حرم گشته روانه

در خانه حق آمده با صاحب خانه

لبخند زنان آن صدف در یگانه

 بر تیغ غمش قلب حرم گشت نشانه

تا گوهر مقصود برد سوی خزانه

 گردیدن دور حرمش بود بهانه

رکن و حرم و حجر چشم گشودند

با ذکر علی منتظر فاطمه بودند

ای مردم مکه همه از دور حرم دور

 کامد به حرم فاطمه با عارض مستور

در پیش رویش خیل ملک ، پشت سرش حور

الله که یک پارچه شد بیت خدا شور

گردید حرم دور سرش با دل مسرور

 برخواست ندا، کی همه سر تا بقدم نور

ای مادر مولود حرم این حرم از توست

بشتاب به کعبه که حرم محترم از توست

گل بود که می گشت ز افلاک نثارش

دل بود که بود از هه سو آینه دارش

تبریک بر آمد زیمین و ز یسارش

  از نور گل انداخت گل انداخت عذارش

یکباره بهم درد چنان داد فشارش

 کافتاد ز پا ،رفت ز کف صبر و قرارش

سر تا بقدم زمزمه  و ذکر و دعا بود

دستیش بدل دست دگر سوی خدا بود

یارب بتو و روح رسولان مکرم

 یا رب به خلیل الله ،این بیت معظم

یا رب به مقام و و حجر الاسود و زمزم  

  یا رب به همین طفل که با من شده همدم

طفلی که ز اجداد و ز آباست مقدم

 طفلی که طفیلیش بود عالم و آدم

امشب به من خسته و درمانده نگاهی

از دوش دلم بار تو بردار الهی

از گریه او بیت خدا را خطر آمد

با ناله او ناله ز حجر وحجر آمد

وز چشمه زمزم همه خون جگر آمد

 آه از دل و جان بر لب مرغ سحر آمد

ناگاه فروغی ز حرم جلوه گر آمد

تسبیح خدا از دل دیوار بر آمد

کی فاطمه در ، بر تو ز دیوار گشودیم

ما منتظر مقدم والای تو بودیم

باز آی بر بام حرم لاله ببارد

 باز آی که دیوار ز دل خنده ، بر آرد

باز آ که حجر بوسه بپایت بگذارد

بازآ که کسی مثل تو فرزند نیارد

بازآ که ملک سر بقدومت بسپارد 

 باز آی که این خانه تعلق به تو دارد

از دوری تو آمده جان بر لب خانه

بشتاب سوی خانه تو ای صاحب خانه

وارد به حرم در پی آن طرفه صدا شد 

دیوار بهم آمد و مهمان خدا شد

جز حق نتوان گفت در آن خانه چها شد 

حق است بگویم که خدا چهره گشا شد

بیرون حرم ناله و فریاد بپا شد

 در مکه مگو ، غلغله در ارض و سما شد

گفتند همه عصمت الله صمد کو

ای کعبه بگو فاطمه بنت اسد کو

چشم همگان سوی حرم بود هماره

 نه تاب تحمل به کسی نه ره چاره

دیگر همه از بیت گرفتند کناره

  بعد از سه شب و روز بر آن بیت نظاره

دیوار بهم آمد و شد باز دوباره

تابید ز دیوار حرم ماه و ستاره

ناموس خدا آن صدف در یگانه

از خانه برون آمده با صاحب خانه

این کودک نوزاد و یا آیت عظماست

 این طفل بود یا پدر آدم و حواست

این کشتی نوح است نه نوح است نه دریاست

این نفخه روح است نه روح است نه عیساست

این جلوه طور است نه طور است نه موساست

این شیر خدا این علی عالی اعلاست

ای گشتهز شوقش همه لبریز ، محمد

جانت ز سفر آمده برخیز محمد

این روح خدا در بدن توست محمد

این جان دو عالم بتن توست محمد

این همدم شیرین سخن توست محمد

 این دوست دشمن شکن توست محمد

این یاور شمشسر زن توست محمد

 این باب حسین و حسن توست محمد

تا روح بیفزاید و تا دل بستاند

بر گوی که قرآن بحضور تو بخواند

ای جان نبی جان دو عالم بفدایت

 جن و ملک و حوری و آدم بفدایت

ارواح رسولان مکرم بفدایت  

  صد موسی و صد عیسی مریم بفدایت

لوح و قلم و عرش معظم بفدایت

جان وتن ناقابل "میثم" بفدایت

این از کرم توست که تا بودم و هستم

مداح و ثنا خوان شما بودم و هستم

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 480 زمان : نظرات (0)

 

شها تویی که به شأن تو هل اتی آمد

پی ولایت تو نص انما آمد

برای آن که شود رتبه ات به خلق عیان

مقم و مولد تو خانه خدا آمد

پی بشارت تزویج تو به بنت رسول

به خانه شرفت زهره از سما آمد

پی فکندن بتها ز طاق کعبه تو را

خجسته سُلَّمی(نردبان) از دوش مصطفی آمد

ز ذوالفقار عدو سوز تو به روی زمین

نماند کفر به جا  شرع روی پا آمد

رسول لحمک لحمی به شأن تو فرمود

که نور هردو زیک اصل ز ابتدا آمد

دگر سرود به حق تو «وال من والاه»

چو در غدیر،به شأن تو آیه ها آمد

به زغم دشمن تو گفت«عاد من عاداه»

برای غیر تو این منزلت  کجا آمد

ز راه دور و درازی که با تو گفت نبی

هزار درد به دل های اشقیا آمد

همین بس است به فضلت حکایت نجوی

به جز تو کیستکه همراز کبریا آمد

نبی بگفت : علی ز امر حق وصی من است

هزار جان گرامی تو رافدا آمد

دگر رسول به شأن تو أنت منی گفت

مبرهن است که این منصب از خدا آمد

تویی که لعل لبت گوهر سلونی سفت

سؤال روح قدس صدق مدعا آمد

نبی مدینه علمو علی است باباپ آن را

چنین خطاب ز سر خیل انبیا آمد

تویی ولی و تویی والی و تویی والا

تویی که ذات تو بر خلق مقتدا آمد

نبی بگفت منم منذر و تویی هادی

علی دلیل و علی پیر و رهنما آمد

به ذکر خیر علی کوش تا که بتوانی

که این عطیه  زحق به ز هر عطا آمد

به حکم نص نبی ذکر خیر مرتضوی

عبادتی است که بی روی و بی ریا آمد

علی است بهترین بشر بعد بهترین أنام

علی به روز جزا صاحب لوا آمد

علی تجلی انوار حی بی چون است

علی به ملک ولا میر اولیا آمد

کسی که مهر علی نبودش به دل بی شک

هم او منافق و هم دشمن خدا آمد

شها به هر دو سرا کن نظر به (داعی) زار

که خاندان تو را منقبت سرا آمد

مرحوم ملا حسن داعی آرائی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 467 زمان : نظرات (0)

 

جهان آفرینش جانت آمد

حرم پرواز کن، جانات آمد

عدالت فخر کن، میزانت آمد

محمّد یار و هم پیمانت آمد

جمال اقدس معبودِ کعبه

عیان شد در رخ مولودِ کعبه

خدا زیباترین اعجاز کرده

زمین بر آسمانها ناز کرده

حجر دور حرم پرواز کرده

حرم آغوش خود را باز کرده

به هر بت بنگرم خوش می سراید

که امشب بت شکن در کعبه آید

در آن شب ذکر عالم یا علی بود

دم اولاد آدم یا علی بود

صدای آب زمزم یا علی بود

دعای حاجیان هم یا علی بود

محمّد یا علی می گفت آن شب

سخنها با علی می گفت آن شب

حرم، مرآت اللهُ الصّمد بین

ثبوت قل هو الله احد بین

خدا را چشم و گوش و وجه وید بین

اسد در دامن بنت اسد بین

محمّد  عاشق دیدار مولاست

خدا در کعبه مهماندار مولاست

بتان حمد خدا آغاز کردند

زبان در مدح مولا باز کردند

سرود خیر مقدم ساز کردند

به دور بت شکن پرواز کردند

بود این ذکرشان با لحن نیکو

هوالحق  و هوالحی  و هوالهو

عدالت دست و زنجیرت مبارک

کرامت حُسن تقدیرت مبارک

ملک تهلیل و تکبیرت مبارک

محمّد  شیر و شمشیرت مبارک

صفا و مستجار و حجر و زمزم

همه گویند مولا خیر مقدم

زمین مکّه، گلزار ارم شد

کویر خشک، دریای کرم شد

بشر از این ولادت محترم شد

حرم با مقدم مولا حرم شد

بتان از فاطمه دل می ربودند

همه مدح علی را می سرودند

تعالی الله شرف بر خاک دادند

به جسم کعبه جانِ پاک دادند

گریبان حرم را چاک دادند

فروغ از خاک بر افلاک دادند

علی بر چشم احمد نور بخشید

درخشید و درخشید و درخشید

محمّد  جان پاکت در بر آکمد

تو را شمشیر و شیر از داور آمد

طلایه دار فتح خیبر آمد

مبارک حیدر آمد حیدر آمد

بگو از لعل لب گوهر فشاند

بگو در محضرت قرآن بخواند

بگو تا از وجودم جان برآید

بگو صد بار زخمم بر سر آید

اگر روز اُحد یا خیبر آید

اگر عالم به جنگ حیدر آید

علی دست از محمّد  بر ندارد

محمّد  چون علی یاور ندارد

تو را جان مجرّد آفریدند

مرا عبد مؤیّد آفریدند

از آن روزی که احمد آفریدند

علی را بر محمّد  آفریدند

جهان از پر تو ما منجلی بود

خدا بود و تو بودیّ و علی بود

تو روح حکمت و پندی علی جان

تو پیر هر خردمندی علی جان

تو بی مثلّی و مانندی علی جان

تو لبریز از خداوندی علی جان

که جز تو قاتلش را شیر داده

به دست دشمنش شمشیر داده

محمّد  را به جز تو جانشین نیست

تمام دین توئی دین بی تو دین نیست

همین است و همین است و جز این نیست

کسی جز تو امیرالمؤنین نیست

تو قرآنی، تو فرقانی، تو نوری

تو انجیلی، تو توراتی، زبوری

شجاعت نقش تیغ ذوالفقارت

عبادت پای بوس و خاکسارت

محبّت تا قیامت دوستدارت

محمّد  از ولادت بیقرارت

تمام میوه های نخل «میثم»

ثنای تو است ای مولای عالم

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 495 زمان : نظرات (0)

 

جبرئیل امشب نهان در پردۀ جان من است

یا کلام وحی بر لب های خندان من است

یک جهان شادی درون بیت الاحزان من است

یا که در دل میهمان کعبه مهمان من است

با مدیح او سخن در تحت فرمان من است

من ثناخوان علی عالم ثناخوان من است

ذات حق در کعبه امشب میهماندار علی است

عالمی زوّار کعبه، کعبه زوّار علی است

کعبه، امشب بر علی آغوش خود را باز کن

مکه، برگردِ حرم پرواز کن پرواز کن

چشمۀ زمزم بجوش اعجاز کن اعجاز کن

حجر هجران طی شده شعر وصال آغاز کن

ای حَجَر اسرار دل را با علی ابراز کن

اب بت امشب نغمه توحید با من ساز کن

در مه روی علی انوار حق سبحانه بین

چشم دل بگشا و صاحب خانه را در خانه بین

در دل شب چشمه های نور جوشید از حرم

هزمان تابید با هم ماه و خورشید از حرم

نور صاحب خانه با مهمان درخشید از حرم

نقل شادی بر سما تا صبح پاشید از حرم

روی حق بر آفرینش نور بخشید از حرم

باز شد دیوار از هم دور باشید از حرم

دیده بر بندید تا از کعبه ماه آید برون

ورنه در دیدار او دل با نگاه آید برون

شهر مکه عروة الوثقای دین است این پسر

اها کعبه کعبۀ اهل یقین است این پسر

پای تا سر مظهر جان آفرین است این پسر

اولیاء الله را حبل المتین است این پسر

راست میگویم امام متقین است این پسر

مؤمنین مولا امیرالمؤمنین است این پسر

این بود عبدی که خود کار خدایی میکند

دستهای کوچکش خیبرگشایی میکند

این پسر وجه خدا چشم خدا دست خداست

این پسر ذات خدا را عبد پیش از ابتداست

این پسر شمس الضحا بدرالدجا، نورالهداست

این پسر از قلب ختم المرسلین محنت زد است

این پسر پیغمبران را چون پیمبر مقتداست

این پسر مولا امیرالمؤمنین روحی فداست

این پسر پشت ستمکاران سراسر بشکند

این پسر بت بر سردوش پیمبر بشکند

کعبه می بالد که این نوزاد مهمان من است

مکه می خندد که این خورشید تابان من است

عقل می نازد که این پیر سخندان من است

عدل می گردد به دور او که میزان من است

روح می بوید وجودش را که ریحان من است

مصطفی آغوش بگشوده که این جان من است

میهمان حق در آغوش نبی منزل گرفت

با نگاهی هم به احمد داد جان هم دل گرفت

غنچۀ لب را در آغوش محمّد باز کرد

نغمه های جان فزا از پردۀ دل ساز کرد

هر نفس روحش به دور مصطفی پرواز کرد

لحظه لحظه ناز احمد را خرید و ناز کرد

آیه از قرآن نازل ناشده آغاز کرد

با زبان دل به آن جان جهان ابراز کرد

یا محمّد من علی تنها طرفدار توام

نفس تو همگام تو همراه تو یار توام

یا محمّد  من علی شیر خدا شیر توام

پشت تو بازوی تو دست تو شمشیر توام

تا ابد در اختیار بند زنجیر توام

هر کجا خواهی کمان برگیر من تیر توام

نغمۀ لاحول تو گلبانگ تکبیر توام

یار تو احیاگر دین جهانگیر توام

آمدم تا خصم را بر خاک ذلت افکنم

بر سر دوش تو پا بگذارم و بت بشکنم

یا محمّد (ص) یا محمّد (ص) یار دیرینت منم

باز کن آغوش از هم جان شیرینت منم

چشمۀ انوار در چشم خدا بینت منم

جان بکف بگرفته و احیاگر دینت منم

رمز تحکیم بنای دین و آئینت منم

باغبان باغ سر سبز ریاحینت منم

نیست بیم از دشمنان هرگز که حیدر شیر تواست

دست من دست تو و شمشیر من شمشیر تواست

آمدم ای تو مرا فرمانده من فرمانبرت

حکم کن تا مرغ روحم پر زند دور سرت

گو بخوانم از پی ایثار جان در بسترت

روز جنگ بدر پیروز است با من لشکرت

روز احزاب است با من روز فتح دیگرت

تو رسول اللهی من نیز باشم حیدرت

آنچه را حق وعده داده بر تو من آورده ام

دست قدرت بازوی خیبر شکن آورده ام

هر که را مولا تویی بعد از تواش مولا منم

هر که را اولا به نفسی بعد تو اولا منم

حق زپا تا سر من و توحید سر تا پا منم

دین منم و قرآن منم ایمان منم تقوا منم

ظاهر و باطن منم دنیا منم عقبا منم

حیدرم آری علی عالی اعلا منم

خضر را پیر طریقم کس نخواند کودکم

با چنین اوصاف در پیش کس نخواند کوچکم

یا محمّد کعبۀ من قبلۀ من روی توست

آفتابم، سایه ام سر و قد دلجوی توست

چشم عالم سوی حیدر چشم حیدر سوی توست

هر چه گفتم هر چه گویم از لب حق کوی توست

خلق و خلق و خوی من از خلق و خلق و خوی توست

دست من دست تو و بازوی من بازوی توست

هر که شد یار تو هستی را بدستش میدهم

هر که دشمن با تو گردد من شکستش میدهم

آمدم در بحر عرفان تو گوهر پرورم

آمدم در سایه ات شُبّیر و شَبّر پرورم

آمدم تا مثل زینب بر تو دختر پرورم

آمدم تا با تو سلمان و  ابوذر پرورم

آمدم تا مکتب عمار پرور پرورم

آمدم تا در کلاس عشق قنبر پرورم

ما که از صبح قدم تا شام محشر باهمیم

دو پدر بر امتیم دو برادر باهمیم

کیست حیدر آن که بر کف نظم عالم را گرفت

برق حسنش از زمین تا عرش اعظم را گرفت

تیغش از آئینه دین زنگ هر غم را گرفت

دختر پیغمبر پاک و مکرم را گرفت

با همان دستی کز اول دست آدم را گرفت

بر سر چاه ضلالت دست (میثم) را گرفت

او امام و رهبر و پیر مراد آدم است

رهنمای انبیا و دستگیر عالم است

 

تعداد صفحات : 11

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 62
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 601
  • آی پی دیروز : 636
  • بازدید امروز : 4,433
  • باردید دیروز : 3,835
  • گوگل امروز : 28
  • گوگل دیروز : 43
  • بازدید هفته : 12,801
  • بازدید ماه : 12,801
  • بازدید سال : 1,327,834
  • بازدید کلی : 19,833,662